جدول جو
جدول جو

معنی خانه روفتن - جستجوی لغت در جدول جو

خانه روفتن
(بَ خُ سَ کَ دَ)
پاک کردن خانه. تمیز کردن آن. جاروب کردن. کنس
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ خَ رِ خوَد / خُدْ سَ شُ دَ)
خانه را تمیز کردن. خانه را پاک کردن. کثافت آنرا از بین بردن. کنس:
پیش ازین خاطرمن خانه پر مشغله بود
از تو پرداختمش وز همه عالم رفتم.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ تَ اَ کَ دَ)
منزل کردن. در محلی اقامت کردن. در جایی سکنی گزیدن:
همواره پر از پیخ است آن چشم فژاگن
گویی که دو جغد آنجا بر خانه گرفته ست.
دنیا پلی است رهگذر دار آخرت
اهل تمیز خانه نگیرند بر پلی.
سعدی (طیبات).
، دو کردن مهره را در خانه ای از خانه های نرد تا حریف نتواند آنرا زند. خانه بستن در نرد
لغت نامه دهخدا
(بُ خوَر / خُرْ دَ)
فرورفتن خانه ای که پست شود و از سطحی که در آن قرار داشته باشد پایین تر رود (بر اثر رخوت زمین یا سستی بن و پایه) ، فرو رفتن خانه ای که آب آن را فراگیرد و در خود پیچد:
ز گریه بر سر مردم یقین که خانه چشم
فرورود شب هجران ز بس که باران است.
کمال خجندی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اقامت کردن، جا کردن، منزل کردن، مقیم شدن، اقامت گزیدن، اجاره کردن، خریدن (خانه) ، لانه ساختن، آشیانه درست کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد